زناني مثل من
نميدانند چگونه ادا كنند
كلام مانده در گلو را
كه خاري است
مي بلعند
زناني مثل من
چيزي نميدانند جز بغض فرومانده
گريه ناممكن
ناگهان ميتركد
سيل ميشود
مثل شرياني شكافته
زناني مثل من
مشت ميخورند
و جرئت نميكنند بزنند
از خشم به خود ميپيچند
مهارش ميكنند
زناني مثل من
مثل شيران قفس
روياي آزادي
در سر دارند.
نميدانند چگونه ادا كنند
كلام مانده در گلو را
كه خاري است
مي بلعند
زناني مثل من
چيزي نميدانند جز بغض فرومانده
گريه ناممكن
ناگهان ميتركد
سيل ميشود
مثل شرياني شكافته
زناني مثل من
مشت ميخورند
و جرئت نميكنند بزنند
از خشم به خود ميپيچند
مهارش ميكنند
زناني مثل من
مثل شيران قفس
روياي آزادي
در سر دارند.
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: